علی علیه السلام در کلام برخی از بزرگان، فلاسفه و دانشمندان  | یکتاپرس
ولتر: اما على؛ ما را جز این نرسیدکه او را دوست بداریم و بدو عشق بورزیم.اوجوانمردى بلندقدر و بزرگ نفس بود. از سرچشمه وجدانش،مهر و نیکویى سرازیر مى گشت.
کد خبر: ۸۱۳۵۲
۱۴:۴۸ - ۰۳ ارديبهشت ۱۴۰۱

علی علیه السلام

علی علیه السلام در کلام برخی از بزرگان، فلاسفه و دانشمندان 

ابن سینا: على (ع ) داناتر از همگان بود. او حدسى نیرومند داشت و همیشه همراه رسول (ص ) بود. بخششى از همه افزون داشت؛ و پس از پیغمبر، پارساترین وعابدترین و فرزانه ترین مردم بود. ایمانش بر همه مقدم، و سخنش از همه فصیحتر، وراءیش از همه محکمتر بود. و به حفظ کتاب خدا و اجراى احکام آن از همه بیشتر توجه داشت. دوستى و یارى او واجب است ؛ و در رتبه با پیامبران مساوى است، او سرچشمه فیاضی بود که دانشمندان، دانش هاى خود را بدو استناد دادند.

خواجه نصیر الدین طوسى: من که نهج البلاغه را گرد آوردم، تنها به این قصد بودم که مقام امیرالمؤ منین علی را در سخن و بلاغت نشان دهم،با اینکه او را نیکوییها و برتریهاى بیشمارى است که درآنها به آخرین درجه کمال رسیده و از همه انسانهاى بزرگ پیشین که از آنان سخنان حکمت آمیزبه یادگار مانده، پیشى گرفته است.

جرجى زیدان: ولتر در کتاب رساله اى درباره آداب و رسوم ملتها خلافت حضرت على(ع ) را مستند شناخته و معتقد است که پیامبر اسلام وصیت کرده، و حتى از صحابه قلم خواسته است که على(ع) را به جانشینى خود،کتبا منصوب کند. ولتر از اجرا نشدن این وصیت متاءسف است،و مى گوید: آخرین اراده پیامبر اسلام اجرا نشد. زیرا او على را به جانشینى خود منصوب کرده بود، وحال آنکه پس از مرگش، عده اى ابوبکر را برگزیدند

ولتر: اما على؛ ما را جز این نرسید که او را دوست بداریم و بدو عشق بورزیم. چه، اوجوانمردى بلندقدر و بزرگ نفس بود. از سرچشمه وجدانش، مهر و نیکویى سیل آسا سرازیر مى گشت. از دلش شعله هاى نیرومندى و دلاورى زبانه مى کشید. شجاعتر از شیرژیان بود؛ اما شجاعتى ممزوج با مهربانى و لطف و راءفت ودل نرمى در کوفه ناگهان به حیله کشته شد؛ و شدت عدلش موجب این جنایت گشت. چه، او هرکسى را چون خودش عادل مى پنداشت. هنگامى که درباره قاتلش گفتگو مى شد، گفت: اگر زنده ماندم، خودم مى دانم و اگر در گذشتم، کار با شماست. اگر خواستیدقصاص کنید، ضربت شمشیرش را به یک ضربت سزا دهید. و اگر درگذرید، به تقوی نزدیکتر است.

محمد بن ادریس شافعى: آن همه فضیلت ها که براى على بن ابیطالب بوده ونقل شده، براى هیچیک از اصحاب رسول الله نبوده است.

احمد حنبل شیبانى(پیشواى مذهب حنبلى): من چه بگویم درباره مردى که فضایل او را دشمنانش از راه کینه جویى و حسد انکارکردند؛ و دوستانش از ترس و بیم پنهان داشتند. باز ازین میان ، آن قدر فضیلتهاى وی انتشار یافت که خاور و باختر را فراگرفت.

فخر رازی: آیا چون ابوتراب، جوانمردى هست؟ آیا چون او پیشواى پاک سرشتى روى زمین وجوددارد؟ چشم مرا هرگاه درد فراگیرد، توتیایش خاکى است که پاى او بدان رسیده باشد. على همان کسى است که شبانگاه در محراب از دل مى خروشید و مى گریست؛ و روز باچهره اى خندان در گرد و غبار میدان جنگ فرو مى رفت. دست او از زرد و سرخ بیت المال مسلمین تهى بود. او همان شکننده بت ها بود هنگامى که بر دوش پیامبر پا نهاد. گویا همه مردم بسان پوستند، و مغز، مولاى ما على است ...

خطیب خوارزمى (فقیه، ادیب، حافظ، و خطیب مشهور حنفى): ... هنگامى که پاره اى از عبارات نهج البلاغه را به دقت مى خواندم ، صحنه هایى درنظرم مجسم مى گشت که شاهد زنده اى براى پیروزى نیروى سخن و بلاغت بود: آنجا کهدلها به برهان حقایق آمیخته مى شد. و سپاه سخنان محکم و نیرومند، چنان به در هم شکستنباطل و یارى حق به پا مى خاست که هر شک و باطلى را نابود مى کرد. قهرمان این میدانکه این پرچم پیروزى را به اهتزاز درآورده بود امیرالمؤ منین على بن ابیطالب  بود. من هرگاه در مطالعه این کتاب، از فصلى به فصل دیگر مى رسیدم ، حس ‍ مى کردم که پرده هاى سخن عوض مى شود؛ و آموزشگاه های پند و حکمت تغییر مى یابد. گاهى خودم را در جهانى مى یافتم که ارواح بلند معانى بازیور عبارات تابناک آن را آباد ساخته است. این معانى بلند، پیرامون روانهاى پاک ودل هاى روشن مى گردد تا بدانها الهام رستگارى بخشد؛ و به مقصد عالیى که دارندبرساند؛ واز لغزشگاهها دورشان کرده به شاهراه محکم فضیلت وکمال بکشاند. و گاه مى یافتم که عقلى نورانى که هیچ شباهتى با اجسام ندارد، از عالم الوهیت جداگشته است ؛ و به روح انسانى اتصال یافته و او را از لابلاى پرده هاى طبیعت بیرونآورده و تا سراپرده ملکوت اعلا بالا برده و تا شهودگاه فروغ فروزنده آفرینش رسانده است.

شیخ محمد عبده(دانشمند مشهور و از پیشوایان نهضت فکرى مصر): صفاتى در وجود على - علیه السلام - گرد آمده بود که در دیگر خلفا نبود؛ دانشىفراوان و شجاعتى عالى و فصاحتى درخشان. این صفات با نیکوییهاى اخلاقى وشرافتهاى ذاتى آمیخته بود، بدان سان که جز در افرادکامل پیدا نمى شود. و همانا على را یارانى بود که از دوستى و دلبستگى به دنیا خود را تهى کرده بودند؛ یارانى که از انصار پیغمبران کم نبودند؛ و على را از جان شیرینى که کالبدشان را زنده نگاه مى داشت، دوست تر داشتند.

نائل مرصفى( استاد ادبیات عالىمصر): در هر گوشه اى از روان انسان، برخورد گاهى است با زندگى على بن ابیطالب ،زیرا از بین زندگانى تمام بزرگان و دلاوران ، تنها زندگى اوست که جهان انسانیت رادر همه جا با گفتار بلیغ ، مخاطب قرار مى دهد؛ و قویترین انواع محبتها وعوامل پندیابى و اندیشه که سراسر تاریخ بشر ممکن است در روح انسان برانگیزد؛ درصفحات تاریخ اوست زندگى پسر ابوطالب همیشه با عواطفى شعله ور، و احساساتى نگران به جانب مهرورزى و بزرگداشت روبروست. چه، او شهید و پدر شهیدان است. و تاریخ على وفرزندانش را سلسله اى طولانى از میدانهاى شهادت و پیروزىتشکیل مى دهد که براى جوینده، یکى پس از دیگرى نمایان مى شوند؛ گاهى در چهره سالخوردگانى که وقار پیرى از رخسارشان هویداست و شمشیرى بیباک بر جلالشان افزوده است؛ و هرگاه در چهره جوانانى که روزگار به شتابزدگى با آنان رفتارکرده و هنوز در بهار جوانى بوده اند که بین آنان و زندگانى دنیاحائل به وجود آورده است، و گاهى بین آنان و توشه و آب نیزحائل بوده که با لبان تشنه به آبشخوار مرگ پا نهاده اند و نزدیک است از داغ شهادت آنان، مظاهر طبیعت با رنگ خونشان رنگین گردد.

منبع: کتاب داستان غدیر

انتهای پیام/

 

این خبر را به اشتراک بگذارید:

ارسال نظرات
از اینکه دیدگاه خود را بدون استفاده از الفاظ زشت و زننده ارسال می‌کنید سپاسگزاریم.
نام:
ایمیل:
نظر: